سوژينسوژين، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

دختر نازم سوژین

شب یلدا

  برنامه جشن شب یلدا تو خانه کودک تماشا بود که به سوژین خیلی خوش گذشت و کلی رقصیدند و بازی کردند... ولی از همه چی بیشتر از گریم خوشش اومده بود و از قبلش هم اصرار داشت نباید بشوریما... خرگوش شده بود و تو خونه هم میگفت منو خرگوش صدا کنید من دیگه سوژین نیستم... و به من هم میگفت مامان خرگوش...   سوژین قبل از شروع جشن باشگاه تماشا سوژین و شینا... دخترمون هنوز یخش وا نشده بالاخره زمان موعود فرا رسید... نقاشی تو صورت.. اولین باری که صورت رنگ شده اش رو تو اینه دید... کمال رضایت و خشنودی دو تا خرگوش خوشحال شب یلدات مبارک عزیزترنیم   سوژین و شینا و اوینا مشغول تماشای برنامه های ع...
29 بهمن 1391

مامان بد

نمی دونم چقدر درسته این پست رو بعد از پست عشقولانه بزارم.... دلم هم نمی اومد ولی باید گفت چون خودم هم حس مامان بد بودن بهم دست داده فکر کردم بنویسم تا حسهای بد مادرانه هم ثبت بشن البته زمانی که نوشتم بعد از کلی گریه بود که واقعا سوزناک بود که خوب شد اون موقع پست نکردم... الان که ارومتر شدم اصلاحش کردم.... درسته معمولا در حال قربون صدقه رفتن من هستی ولی وقتی هم عصبانی میشی مامان بد میشم مامان بد وقتی که می خوام بخوابونمت مامان بد وقتی تو حموم سرت رو می شورم مامان بد وقتی بهت غذا میدم مامان بد وقتی چیزی که می خواهی رو نمیخرم مامان بد وقتی دارم لباس تنت می کنم مامان بد وقتی موهات رو شونه میکنم مامان بد وقتی که نمی رم سر کار تا...
25 بهمن 1391
1